نقد فیلم نیش ۱۹۷۳ The Sting

فیلم روایتگر دو کلاهبردار بنامهای جانی هوکر و هنری گاندورف است. که تصمیم می‌ گیرند برای گرفتن انتقام مرگ دوستشان، یک کلاهبرداری بزرگ علیه خلافکار قدرتمندی به نام دویل لانگان طراحی کنند.

امروز ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۵ سینمای جهان یکی از بزرگ‌ ترین چهره‌ های خود را از دست داد. رابرت ردفورد، بازیگر، کارگردان و فعال فرهنگی، در ۸۹ سالگی چشم از جهان فروبست.

ردفورد نه فقط ستاره‌ ای کاریزماتیک بر پرده‌های نقره‌ ای، بلکه هنرمندی چند بعدی بود که مرز میان سینمای جریان اصلی و مستقل را جابه‌جا کرد. او در دهه‌ی ۱۹۷۰ با نقش‌آفرینی‌ های ماندگارش در فیلم‌هایی چون بوچ کسیدی و ساندنس کید ۱۹۶۹ Butch Cassidy and the Sundance Kid و نیش ۱۹۷۳ The Sting (هردو به کارگردانی جورج روی هیل) به اوج شهرت رسید و چهره‌ای جاودانه در حافظه‌ مخاطبان شد.

به همین مناسبت یکی از مهمترین و جذاب ترین فیلمهای او را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

فیلم نیش- The Sting یکی از نمونه‌ های کلاسیک سینمای آمریکا در تم «کلاهبرداری» در ژانر «جنایی-کمدی» است. با عناصر درام تاریخی و کمی ملودرام رمانتیک. ترکیب این ژانرها باعث شد فیلم هم جذاب و سرگرم‌کننده باشد و هم جایگاه کلاسیک و هنری پیدا کند.

THE STING (1973) - CINÉ REAL

این فیلم که هفت جایزه‌ی اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را کسب کرد. نه تنها به دلیل قصه‌ پرکشش و بازی‌های درخشان پل نیومن، رابرت ردفورد و رابرت شاو شناخته می‌شود، بلکه به خاطر ساختاری منحصربه‌فرد که در آن خودِ تماشاگر نیز قربانی فریب می‌شود، جایگاه ویژه‌ای در تاریخ سینما یافته است.

فیلم روایتگر دو کلاهبردار بنامهای جانی هوکر (رابرت ردفورد) و هنری گاندورف (پل نیومن) است. که تصمیم می‌گیرند برای گرفتن انتقام مرگ دوستشان، یک کلاهبرداری بزرگ علیه خلافکار قدرتمندی به نام دویل لانگان (رابرت شاو) طراحی کنند.

فیلم به صورت فصل‌بندی با پرده‌های گرافیکی (مثل کتاب مصور) پیش می‌رود که ساختاری کلاسیک اما در عین حال بازیگوشانه دارد.

فریب و غافلگیری در هسته‌ روایت است؛ تماشاگر مرتبا نمی‌داند چه بخشی از ماجرا واقعی و چه بخشی نقشه‌ کلاهبرداران است.

The Sting (1973) | film freedonia

همانطور که گفته شد فیلم ۳ شخصیت اصلی دارد و برای بررسی آن باید این ۳ مورد بررسی قرار گیرد.

جانی هوکر با بازی رابرت ردفورد؛ جوانی پرشور و بی‌تجربه، در مرکز روایت فیلم قرار دارد. او در واقع «تماشاگر درون فیلم» است؛ شخصیتی که مانند ما وارد نقشه‌ کلاهبرداری می‌شود، با قواعد آن آشنا می‌گردد و مرحله به مرحله پیش می‌رود.

هوکر نماینده‌ معصومیتی است که به تدریج با واقعیت‌های دنیای زیرزمینی روبه‌رو می‌شود. او انگیزه‌ای شخصی دارد ــ انتقام برای مرگ دوستش و همین امر باعث می‌شود تماشاگر در آغاز به او اعتماد کند. اما اعتماد به هوکر، بخشی از نقشه‌ی بزرگ‌تر فیلمساز است؛ زیرا همان‌طور که او تا لحظه‌ آخر از نقشه‌ اصلی بی‌خبر است، ما نیز در ناآگاهی باقی می‌مانیم.

The Sting | Cornell Cinema

هنری گاندورف، استاد و کارگردان درون داستان؛ با بازی کاریزماتیک پل نیومن، شخصیتی است که نقدهای زیادی او را «کارگردان درون فیلم» نامیده‌اند. او نقشه را طراحی می‌کند، نقش‌ها را تقسیم می‌نماید و همه ‌چیز را تحت کنترل دارد. حضور آرام و باوقارش حس امنیت ایجاد می‌کند، حسی که هم برای جانی و هم برای تماشاگر حیاتی است.

اما این امنیت توهمی بیش نیست. به قول راجر ایبرت منتقد شهیر سینما، فیلم با تکیه بر اقتدار گاندورف تماشاگر را مطمئن می‌کند که نقشه به خوبی پیش خواهد رفت. این اعتماد، درست مانند دام‌هایی که برای لانگان گذاشته می‌شود، بخشی از فریب بزرگ است. چون وقتی فکر می‌کنیم همه‌چیز تحت کنترل گاندورف است، فیلم ناگهان روایتی از شکست و فروپاشی نقشه را پیش چشم ما می‌گذارد.

The Sting (1973) directed by George Roy Hill • Reviews, film + cast •  Letterboxd

دویل لانگان، خلافکار قدرتمند با بازی رابرت شاو، در ظاهر ضدقهرمان فیلم است؛ اما در سطحی عمیق‌تر، او نماینده‌ی طمع و غرور انسانی است. لانگان همان‌قدر که درون فیلم فریب می‌خورد، نمادی از مخاطب است. همان‌طور که او به خاطر طمع به دام می‌افتد، ما هم به خاطر اعتماد بیش از حد به روایت فیلم گرفتار می‌شویم. این بازتابی هوشمندانه است که باعث می‌شود شخصیت منفی فیلم، درواقع بازتابی از ساده‌لوحی خود تماشاگر باشد.

ویژگی منحصربه‌فرد فیلم نیش، فراتر از شخصیت‌پردازی‌ها، توانایی آن در فریب دادن خود تماشاگر است. فیلم با استفاده از عناصری چون:

فصل‌بندی داستان با پرده‌های مصور، موسیقی اسکات جاپلین که ریتم و ضرباهنگ بازیگوشانه‌ای به روایت می‌بخشد و طراحی صحنه‌ی تئاتری که حس بازی پوکر را به بیننده میدهد، مرتباً به ما هشدار می‌دهد که در حال تماشای یک «اجرای نمایشی» هستیم. اما درست در همین حال، درگیر داستانی می‌شویم که ما را فریب میدهد.

The Sting (1973) | RAREMEAT BLOG

اوج این فریب در صحنه‌ پایانی است. جایی که به نظر می‌رسد گاندورف و هوکر کشته شده‌اند و نقشه شکست خورده است. در آن لحظه، تماشاگر مثل لانگان شوکه می‌شود و احساس می‌کند همه‌چیز از دست رفته. تنها چند دقیقه بعد، پرده کنار می‌رود و حقیقت روشن می‌شود؛ نه تنها لانگان، بلکه ما نیز قربانی نقشه‌ی چندلایه‌ی فیلم بوده‌ایم.

در مجموع می توان گفت «نیش» فقط یک فیلم سرگرم‌کننده نیست، بلکه یک بازی بزرگ است بین فیلمساز و تماشاگر. همان‌طور که لانگان فریب می‌خورد، ما هم تا لحظه‌ی آخر در دام نقشه می‌افتیم. این ترکیب از روایت هوشمندانه، بازی‌های کاریزماتیک نیومن و ردفورد، موسیقی به‌یادماندنی و فضاسازی نوستالژیک، باعث شده «نیش» همچنان بعد از پنجاه سال تازه و تماشایی بماند.

پایان/

۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰
کد خبر: 33434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 6 =